نورحق



هر لحظه وحی آسمان آید بر سر جانها کاخر چو دردی در زمین تا چند می باشی برآ هر کز گران جانان بود چون درد در پایان بود آنگه رود بالای خم کان درد او یابد صفا گل را مجنبان هر دمی تا آب تو صافی شود تا درد تو روشن شود تا درد تو گردد دوا جانیست چون شعله ولی دودش ز نورش بیشتر چون دود از حد بگذرد در خانه ننماید ضیا گر دود را کمتر کنی از نور شعله برخوری از نور تو روشن شود هم این سرا هم آن سرا در آب تیره بنگری نی ماه بینی نی فلک خورشید و ماه پنهان شود گر تیرگی گردد
ز ابتدای حدوث خود انسان تا به هنگام رفتنش ز جهان حرکات طبیعتش باشد انتقالات فطرتش باشد شد به هر صورتی که بزم آرا لَم یَزل ینتقل الی الاُخرا به همین بعد رحلت از دنیا به صراط خود است، رَه پیما گر نماید مساعدت توفیق اِنّهُ خیرُ صاحبٍ و رفیق کند از هر مقام و منزل نقل تا شود متصل به عالم عقل این به شرطی که اهل آن باشد جوهرش از مقربان باشد یا به اهل یمین کند پیوند به توسط اگر بود خرسند معنی مطلق صراط این است پیش چشمی که پاک و حق بین است از صراط آنچه مستقیم آید

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

اجاره آپارتمان مبله در تهران iranskating برگزاری کلیه همایش ها و سمینارها گردش درو دنیا Rene فروش نقره جات و سنگ هاي معدني Seis grados más fresco:) ِ گیمرها نازل آبنما،فواره آبنما